رادین چهار ماه و هشت روزه
سلام گل پسر ناز من قند عسل مامان این روزا سخت مشغول کار بر روی پروژم هستم تا به امید خدا تا عید فطر کارها ی عملی رو تموم کنم واسه همین نمیتونم هر روز خاطراتتو بنویسم ولی اصلا نگران نباش همه رو با تصویر واست ثبت میکنم گل پسرم ما روز پنج شنبه ٢٠ مرداد رفتیم مرکز بهداشت تا واکسن چهار ماهگیتو بزنیم من خیلی استرس داشتم ولی نمیدونستم پسرم پهلوونیه واسه خودش چون ٢٠٠ گرم اضافه وزن داشت و وقتی واکسن رو زدن فقط یه کوچولو گریه کرد از زبون رادین( من فقط حس کلدم یه پشه نیشم زد من مثل دایی ابلاهیم خیلی قوی هستم اصلا هم گریه نداشت فقط قیافه ی خانومه یه طولی بود همین بود که گلیه کردم وگرنه آمپول که تلس نداره ) بر گشتیم خونه...
نویسنده :
مامانی و بابایی
2:32